چه زبان مادری و چه سایر زبان های زنده ی دنیا سرشار از زیبایی و شگفتیاند. یکی از بخش های فوقالعادهی هر زبانی، زبان ادبی و شعری آن است که نه تنها روح خواننده و شنونده را لمس کرده و بر عمق جان اون مینشیند بلکه با تأثیر شگفتش میتوان در یادگیری زبانی جدید نیز از آن بهره برد. زبانی که ما برای برقراری ارتباط روزمره به کار میبریم تک بُعدی است و صرفا بر درک مخاطب تأثیر میگذارد در حالی که زبان ادبی، نظیر شعر چهار بُعد متفاوت دارد و نه تنها درک شنونده را درگیر می کند بلکه بر حواس، تخیل و احساسات او تأثیر مستقیم دارد. در نتیجه یادگیری زبان دوم مثل انگلیسی به همراه شعر، موسیقی و داستان های ادبی میتواند تأثیر عمیق و تجربهی فوقالعاده ای را برای فراگیران به ارمغان آورد.
در ادامه شعری از یکی از شاعران تأثیرگذار آمریکایی سیلویا پلات که پیشرو مکتب شعرهای اعترافی (confessional poetry) بود را خواهیم داشت.
شعر «آیینه» پلات یکی از عمیق ترین و تأثیرگذارترین شعر های این مکتب است که عمق وجود شاعر و درگیری های ذهنی او را به تصویر میکشد.
پلات نیم بیشتری از زندگی خود را در افسردگی گذرانده بود و سرانجام در تلاش سوم خود با خودکشی در سال 1963 جان خود را گرفت.
برای بهره بردن از این شعر جادویی او می توانید فایل صورتی را بشنوید، متن شعر و ترجمهی آن را بخوانید.
اگر شما هم از خواندن و شنیدن آن لذت بردید، گواهی بر این است که این شعر بر چهار بُعد وجودی شما تأثیر داشته، پس چه بهتر که از این ابعاد فعال در جهت یادگیری نیز استفاده کنید.
با هم بشنویم …
Mirror
.I am silver and exact. I have no preconceptions
Whatever I see I swallow immediately
.Just as it is, unmisted by love or dislike
I am not cruel, only truthful
.The eye of a little god, four-cornered
.Most of the time I meditate on the opposite wall
It is pink, with speckles. I have looked at it so long
I think it is part of my heart. But it flickers
.Faces and darkness separate us over and over
,Now I am a lake. A woman bends over me
Searching my reaches for what she really is
.Then she turns to those liars, the candles or the moon
.I see her back, and reflect it faithfully
.She rewards me with tears and an agitation of hands
.I am important to her. She comes and goes
.Each morning it is her face that replaces the darkness
In me she has drowned a young girl, and in me an old woman
.Rises toward her day after day, like a terrible fish
آینه
نقره ام،دقیقم،بی هیچ پیشداوری
هرچه می بینم بی درنگ می بلعم
همان گونه که هست ،نیالوده به عشق یا نفرت
بی رحم نیستم ،فقط راستگو هستم
چشمان خدایی کوچک،چهار گوشه
اغلب به دیوار رو به رو می اندیشم
صورتی ست و لکه دار
آنقدر به آن نگاه کرده ام که فکر می کنم
پاره ی دل من است
ولی سوسو میزند
صورت ها و تاریکی بارها ما را از هم جدا می کنند
حالا دریاچه ام
زنی روبروی من خم شده است
برای شناختن خود سرا پای مرا می کاود
آنگاه به شمع ها یا ماه ،این دروغگویان،باز می گرد
پشت او را می بینم و هما نگونه که هست منعکس می کنم
زن با اشک و تشویش پاداشم می دهد
برای او اهمیت دارم ،می آید و می رود
این صورت اوست که هر صبح جانشین تاریکی می شود
درمن دختری راغرق کرده است
و در من زنی سالخورده هر روز به جستجوی او
مثل ماهی هولناکی بر می خیزد .
حالا با هم لغات شعر بالا را یاد بگیریم:
پیش داوری Preconception( noun)
I got really shocked when I met him. He was totally different from my
.preconceptions
وقتی او را ملاقات کردم، خیلی شوکه شدم. او کاملا با پیشداوری من متفاوت بود.
.I had the same preconceptions about life in South Africa that many people have
من همان تصورذهنی را دربارهی زندگی در آفریقای جنوبی داشتم که اکثر مردم دارند.
بلعیدن- قورت دادن Swallow(verb)
.It’s essential to teach kids to chew the food completely before swallowing it
یاد دادن جویدن کامل غذا قبل از قورت دادن آن به کودکان امری ضروری است.
.She swallowed her words after thinking them over
بعد از فکر دوباره دربارهی حرفهایش، کلماتش را قورت داد.
مبهم – آلودهنشده Unmisted(adjective)
.After explaination, nothing was unmisted anymore
بعد از توضیح دیگر هیچ چیز مبهم نبود.
.My mind was unmisted by any negative thought
ذهنم به هیچ فکرمنفی آلوده نشده بود.
مراقبه کردن- ژرف اندیشیدن Meditate (verb)
.After all the hard work, I really needed to meditate
بعد از آن همه کار سخت، واقعا نیاز به مراقبه داشتم.
.She told us not to disturb her, when she was meditating
او به ما گفت که در حال مراقبه مزاحمش نشویم.
بی رحم Cruel( adjective)
.I really hate cruel charactars in the movies
بعد از آن همه کار سخت، واقعا نیاز به مراقبه داشتم.
.We shouldn’t be cruel to people who are suffering from depression
ما نباید نسبت به کسانی که از افسردگی رنج میبرند، بیرحم باشیم.
راستگو Truthful (adjective)
My first condition for marriage is to be truthful.
اولین شرط من برای ازدواج، راستگو بودن است.
.The more truthful you are, the more trustworthy people find you
هرچه راستگوتر باشی،به نظر مردم قابل اعتمادتر میآیی.
ظاهر شدن-سوسو زدن- چشمک زدن Flicker(verb)
.It’s time to change the light bulb, it’s started flickering
وقت آن است که لامپ را تعویض کنیم. شروع به سوسو زدن کرده است.
.A beautiful smile flickered on her face
لبخند زیبایی روی صورتش ظاهر شد.
بازتاب کردن Reflect(verb)
.She could see her reflection in his eyes
او میتوانست بازتاب خودش را در چشم های او ببیند.
.His eyes reflected the happiness in his heart
چشمانش شادی درون قلبش را بازتاب میکردند.
جایزه – پاداش- جایزه دادن Reward (verb/noun)
.Her mother used to reward her with a smile
مادرش همیشه با لبخندی به او پاداش میداد.
He got a reward for directing the bestselling movie of the year.
او برای کارگردانی پرفروش ترین فیلم سال جایزه ای دریافت کرد.
تشویش- اضطراب Agitation (noun)
.Not being able to control your agitation will affect your health
عدم توانایی در کنترل اضطراب سلامتیتان را تحت تأثیر قرار میدهد.
.She was in a state of considerable agitation
او در یک حالت کاملا مضطرب قرار داشت.
امیدواریم که از یادگیری زبان به کمک ادبیات لذت برده باشید.
پاسخها